تمبر

هنوز وارد خیابان نشده ام که تابلوی "موزه تمبر یکتا" در گوشه ساختمانی قدیمی و رنگ و رفته توجهم را جلب می‌کند. تعجب می‌کنم که چطور منی که بیش از صدبار از این خیابان رد شده ام تا حالا چشمم به این تابلو نخورده است؟

پایگاه خبری کرج امروز، المیرا دادمهر / زمستان دارد تمام می‌شود. شهر رنگ و بوی بهاری‌گرفته و آدم از قدم زدن در خیابان‌های شلوغ و نگاه کردن به جماعتی که انگار برای خرید ماهی قرمز و سرک کشیدن در مغازه‌های کوچک و بزرگ  مسابقه‌گذاشته‌اند، کیفور می‌شود.

با آمدن بهار انگار دور زندگی تند می‌شود و همه چیز از درختان و حیوانات‌گرفته تا آدم های خسته و عبوث چندماه پیش برای بودن عجله می‌کنند. برای همسویی با این حال و روز از خانه بیرون می‌زنم. مقصدم یکی از خیابانهای قدیمی شهر است. نم نمک به سمت مقصد قدم برمی‌دارم. هنوز وارد خیابان نشده ام که تابلوی "موزه تمبر یکتا" در گوشه ساختمانی قدیمی و رنگ و رفته توجهم را جلب می‌کند.

تعجب می‌کنم که چطور منی که بیش از صدبار از این خیابان رد شده ام تا حالا چشمم به این تابلو نخورده است؟ کنجکاو می‌شوم و برای کشفی تازه پله های ساختمان را یکی دوتا بالا می روم. صدای موسیقی سنتی در راهرو پیچده و دورو ورم پر از کتاب‌های قدیمی ای است که انگار با وسواس خاصی روی هم تلمبار شده اند. اگر برای دیدن موزه عجله نداشتم حتما جلوی قفسه کتابها می ایستادم و یک دل سیر  وراندازشان می‌کردم ولی هیجان و شوق دیدن موزه ای که  سالها از وجودش بی خبر بودم به سمت جلو هلم می‌دهد.

وارد سالن که می‌شوم چشمم به قفسه هایی می خورد که در هر کدام از آنها تمبرهای رنگارنگی جا  خوش کرده اند. خوب به دور و ورم نگاه می‌کنم. اینجا فقط خانه تمبرهای قدیمی و کمیاب نیست. چشم که می گردانی میزهایی می بینی که داخلشان پر است از سکه و اشیای قدیمی. با دیدن آنها پرت می‌شوم به جنگ جهانی اول ، به دوران قاجار، به روزهای پرتلاطم پهلوی اول و دوم. به روزهایی که هیچ کدام را در تقویم زندگیم تجربه نکرده ام ولی تصویر محوشان مثل فیلم از جلو چشمم می‌گذرند.

در حال وهوای خودمم که مردی وارد سالن می‌شود. عصایی به دست دارد و لبخندش تمام نمی شود. خودش را معرفی می کند و می فهمم صاحب موزه و نوه سید خندان معروف است. از داستان موزه اش می پرسم و از اینکه چطور شده به فکر راه اندازی اولینموزه خصوصی استان افتاده . می گوید بیش از هشت سال است خانه شخصی خود را موزه کرده و علی رغم همه نامهربانی‌های مسئولین عشق به کلکسیون داری و شوق تقسیم داشته هایش با دیگران باعث شده این مجموعه را سرپا نگه دارد.

پای صحبت‌های سید حسین موسوی یکتا می نشینم و در کنار شنیدن داستان تمبرها به دردودلهایش  گوش می‌کنم.

اولش همه چیز شبیه بازی بود

می‌گوید در 8 سالگی یک آلبوم کوچک با 24 تمبر هدیه گرفته از آن زمان به بعد نزدیکانش تمبرهای پاکت نامه ها را جمع آوری کرده و به او هدیه می دانند و همین انگیزه ای شد برای جمع آوری و نگهداری از بیش از دو میلیون قطعه تمبر.

موسوی ادامه می‌دهد: اولش همه چیز شبیه بازی بود و  فکر نمی کردم که بیش از 40 سال از زندگی ام را روی جمع آوری تمبر بگذارم.

وی اضافه می‌کند: از سال 85 تاکنون از هر تمبر پستی که در کشور به چاپ رسیده 500 عدد را خریداری و نگهداری می کنم و هریک از تمبرهایی که به مجموعه‌ام اضافه می شوند مثل فرزندانم هستند و به هیچ وجه حاضر به فروش آنها نیستم .

صاحب موزه تمبر استان توضیح می‌دهد: کلیسیون تمبر من شامل مجموعه کاملی از تمبر های دوره پهلوی، مجموعه نسبتا چشم گیری از تمبرهای دوره قاجار و کلیه تمبرهای دوره جمهوری اسلامی ایران است .

تمبرها یک دنیا حرف دارند

وی می‌گوید: به جز تمبرهای ایرانی، تعدادی تمبر خارجی نیز درمجموعه‌ام نگهداری می‌کنم که برخی از آنها طلا و نقره کاری شده هستند .

موسوی عنوان می‌کند: تصویری که بر روی هر تمبر حک می شود یک دنیا حرف برای گفتن دارد. مثلاً تمبر اولین نماز جمعه تهران در ابعادی کوچک حاوی اطلاعات فراوانی است که برای آگاهی از آن باید کتاب ها خواند.

وی با اشاره به هدف راه اندازی اولین موزه خصوصی تمبر استان اضافه می‌کند: از این که مردم بتوانند با مشاهده این تمبرها بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران را به یاد بیاورند لذت می‌برم.

این کلکسیونر در بخش دیگری از صحبت‌های خود با گلایه از بی مهری‌ مسئولان  نسبت به این گنجینه ارزشمند توضیح می‌دهد: متاسفانه مسئولان تا کنون هیچ حمایتی از این مجموعه تاریخی نداشته و هر با هر کسی حرف میزنم مسئولیت را به گردن دیگری می اندازد.

مردم از وجود موزه تمبر بی خبرند

به گفته موسوی در تمامی شهرها با تابلوهایی مکان موزه ها و اماکن فرهنگی  هنری مشخص شده ولی در کرج هیچ نشانی که علاقه مندان را به سمت این موزه هدایت کند وجود ندارد و همین باعث شده حتی کرجیها هم از وجود این موزه بی اطلاع باشند.

وی ابراز میکند: بازدید از این موزه برای عموم رایگان است ولی از اول امسال تا کنون کمتر از 500 نفر از این موزه بازدید داشته اند که این بسیار غم انگیز است.

موسوی یکتا توضیح می‌دهد :به دلیل محدودیت مکان مجبورم تمبرها را  به صورت کیلویی در بسته های نایلونی نگهداری کنم. علاوه بر این برای نگهداری از این تمبرها پودرهای خاصی لازم است که بسیار گران شده اند و از پس خرید آنها برنمی آیم.

وی می گوید: اگر مسئولان حمایت کنند امکان این وجود دارد که موزه تخصصی تمبر در استان ایجاد شود و در صورت تامین فضای مناسب می توانم تمام قطعات تمبری که تا کنون نگهداری کرده ام را به نمایش بگذارم.

این کلکسیونر البرزی ادامه می‌دهد: انتظار می رود مسئولان امر با نگاهی ویژه به پیشینه تاریخی مان که تمبرها نیز بخشی از آن محسوب می شوند؛ مکانی درخور و شایسته را به «موزه تمبر استان البرز» اختصاص دهند تا از این طریق بتوانم داشته های فرهنگیم را با شهروندان سهیم شوم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 7 =