• ۱۱ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۹
  • کد خبر: 76179
سردار سلیمانی - کراپ‌شده

باید بگوییم جمعه ی سیاه. روزی که همه مان زمین گیر شدیم. روزی بهت آور و از آن سو دلهره آور.

به گزارش پایگاه خبری کرج امروز - مصطفی فراغت؛ گویی که زلزله آمده باشد، یا چیزی شبیه به این، و خبری که به سرعت در همه فضاهای حقیقی و مجازی، و در همه دهان ها دست به دست می شد. همه ی ایران مات و مبهوت، و در حالتی شبیه گنگی و سکون قرار داشتند. ساعت هایی که به کُندی می گذشت و گوش هایی که منتظر بود تا دهانی باز بشود و همه دلشوره ها را از آویزِ دلمان جدا کند؛ «تکذیب شد» و کاش تکذیب می شد.

 به قدری شنیدن این خبر در آن جمعه کذایی عجیب و غیرممکن بود، و به قدری او در باور همه ما «نیرومند» و «جسور» و «جان سخت» و «خدایی» و به عبارتی «ماورائی» بود که مدام این سوال تکرار می شد؛ «مگه ممکنه؟»

باید بگوییم جمعه ی سیاه. روزی که همه مان زمین گیر شدیم. روزی  بهت آور و از آن سو دلهره آور. خبری که هیچ ربطی هم به جنس آدم ها و اعتقادشان و دعواهای حزبی و گروهی نداشت، و اشک هایی که سرازیر می شد، از چشم ها و صورت هایی که شاید در باور عامه، هیچ اعتقادی هم به هیچ چیز و هیچ کَس نداشتند، اما با شنیدن خبر شهادت سردار دل ها، حامی یتیمان، همراهِ مستضعفان و مردِ مردها، به پهنای صورت می گریستند گویی یکی از عزیزانشان را در آن سرمای دیماه نود و هشت، از دست داده باشند!

و لقمه هایی که با شنیدن ترور حاج قاسم سلیمانی در دهان ها ماسید. و چه کسی تصور می کرد او به این زودی ها به جمع یارانش بپیوندد؟ مردی که خالصانه و مجاهدانه برای حفظ تمامیت ارضی کشور به دل دشمن می زد و بدون سر و صدا، پلشتی ها و زورگویی ها و زورگوها را کنار می زد و به عقب می راند و به سزای عملشان می رساند.

دی ماه نود و هشت را باید قاب گرفت و برای همیشه جلوی چشمانمان گذاشت تا یادمان باشد و بماند که ایران اسلامی برای ادامه مسیر خود چه آدم هایی را از دست داد و چه گوهرهایی را به دل خاک سپرد.

روحش شاد

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 7 =