به گزارش پایگاه خبری کرج امروز، در روز ششم محرم سال ۶۱ هجری، عمربن سعد نامهای به این مضمون از عبیدالله دریافت کرد که: «با سپاهیان خود بین امام حسین(ع) و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز، بهطوریکه حتی قطرهای آب به امام (ع) نرسد، همانگونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خودداری شد. «
عمربن سعد ۵۰۰ سوار را در کنار شریعه فرات مستقر کرد. یکی از آنها فریاد زد: «ای حسین! به خدا سوگند که قطرهای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جاندهی!»
نفرین امام
حضرت فرمود: «خدایا! او را از تشنگی هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.» حمید بن مسلم میگوید به چشم خود دیدم که نفرین امام(ع) عملی شد.
تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنی امیه گرفته و به جنگ امام حسین (ع) آمده بودند را بالغبر ۳۰ هزار جنگجو نوشتهاند.
در این روز حبیب بن مظاهر اسدی به امام حسین(ع) عرض کرد: «یابن رسولالله! در این نزدیکی طائفهای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را بهسوی شما دعوت نمایم «.
امام(ع) اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: «بهترین ارمغان را برایتان آوردهام، شمارا به یاری پسر رسول خدا دعوت میکنم، او یارانی دارد که هر یک از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شمارا به این راه خیر دعوت مینمایم «.
در این هنگام مردی از بنی اسد که او را عبدالله بن بشیر مینامیدند برخاست و گفت: من اولین کسی هستم که این دعوت را اجابت میکنم و سپس رجزی حماسی خواند: «قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواکلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ کَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ ... حقیقتا، این گروه آگاهند در هنگامیکه آماده پیکار شوند و هنگامیکه سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، که من رزمندهای شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشهام «.
سپس مردان قبیله که تعدادشان به ۹۰ نفر میرسید برخاستند و برای یاری امام حسین(ع) حرکت کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بهنام ازرق را با ۴۰۰ سوار به سویشان فرستاد.
آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند، درحالیکه فاصله چندانی با امام حسین (ع) نداشتند. هنگامیکه یاران بنی اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حبیب بن مظاهر به خدمت امام (ع) آمد و جریان را بازگو کرد. امام (ع) فرمودند: «لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه «.
اولین محاصره فرات در کربلا
به نقلی عمر سعد، شبث بن ربعی خبیث را همراه سه هزار مرد سفاک با کوبیدن طبل و دهل کنار فرات فرستاد که اطراف آن را به محاصره درآوردند. در این روز لشکر زیادی برای جنگ با حضرت اباعبدالله(ع) جمع شدند.
ارسال نظر