کربلا

روایت‌های ابوذر بیوکافی، مداح جوان گیلانی از خاطراتش در مراسم‌های پیاده‌روی‌ اربعین سال‌های گذشته، دلیلی شد برای بیشتر هوایی شدن جاماندگان مسیر مشایه در روز اربعین حسینی...

به گزارش پایگاه خبری کرج امروز به نقل از خبرگزاری مهر، هر چقدر هم بتوان با دلداری خود را راضی کرد که سلام از راه دور، از طرف آقای خوبی‌ها پذیرفته می‌شود (که قطعاً هم می‌شود)، اما نمی‌توان بی‌تابی‌ای که از درد فراق در دل جاخوش کرده را با سلام از راه دور، آرام کرد.

وقتی پای خاطرات و حرف‌های ابوذر بی وکافی، مداح اهل بیت می‌نشینیم تا از خوبی‌های این سفر عاشقانه به مقصد حبیب بگوید که از سال ۹۶ تجربه حضور در آن را داشته، بیشتر هوایی می‌شویم:

«پیاده‌روی اربعین، این بزرگترین پیاده‌روی جهان، کم حکایت عجیب در دلش ندارد؛ ستون به ستون و موکب به موکبش یک روایت است و یک دنیا حرف...

اجازه بدهید از موکب‌ها راوی این سفر باشم که بیشتر در بین مردم و کربلا نرفته‌ها جا افتاده؛ اصل تمام این نذری‌هایی که در مسیر مشایه (نجف_کربلا) پخش می‌شود فقط یک چیز واحد است و آن هم نوکری است. این موکب‌ها و این نذرها طوری نیست که بخواهد فقیر و غنی را از هم جدا کند، مثلاً فرقی بین کسی که نذر سایه می‌کند که با سایه بدنش، مانع تابیدن آفتاب سوزان عراق بر سر زائران شود یا چای عراقی و خرما بدهد یا حتی تن و بدن زوار را ماساژ بدهد با کسی که دونر گوشت توزیع می‌کند یا کباب کوبیده و پلو می‌دهد، وجود ندارد. واقعیتش این است که در راه نوکری اباعبدالله، حتی کمترینش هم باارزش است و معیار و تراز اصلی سنجش، خدمت و نوکری کردن است.

جایی که آدم‌ها با عشق حسین(ع) به وحدت می‌رسند

رفاقتی که فارغ از رنگ پوست و زبان و ملیت در این سفر شکل می‌گیرد، مهمترین نکته است. به نظرم اربعین، نماد همدلی است، جایی که آدم‌ها به خاطر عشق امام حسین (ع) به وحدت می‌رسند و این متحد شدن از زیبایی‌هایی سفر اربعین به حساب می‌آید. مثلاً در موکب‌های ایرانی فرقی نمی‌کند شما اهل تهران باشی یا هر شهر دیگر. شاید یک فرد ایلامی با همان لهجه شیرین وارد شود یا یک اصفهانی، اصلاً مهم نیست که کجایی هستی و چه فرهنگی داری! چنان رفاقت‌های عمیقی در این موکب‌ها شکل می‌گیرد که تا سال‌ها بعد حتی وقتی در ایران هستند هم پایدار می‌ماند و روابط ادامه‌دار است.

جایی که آدم‌ها با عشق حسین(ع) به وحدت می‌رسند

جدا از این رفاقت‌های بین استانی که در موکب‌های ایرانی پیوند می‌خورد، خیلی از دوستی‌های بین کشوری هم دیده می‌شود. مثلاً یک سال پشت موکب ما (که در شارع القزوینیة هست) موکب بچه‌های قطیف عربستان بود؛ شیعه‌های عربستانی بودند که بعد از کلی چوب لای چرخ گذاشتن وهابیت توانسته بودند خودشان را به کربلا برسانند. یک شب که تصمیم گرفتیم به موکب شان برویم، باور نمی‌کنید وقتی همدیگر را دیدیم چه حس عجیبی داشتیم! اصلاً احساس نمی‌کردیم ما ایرانی هستیم و آن‌ها عربستانی… ساعت‌ها کنار هم نشستیم و با هم گپ زدیم.

از زیبایی‌های دیگر اربعین، انتظاری است که برای اربعین کشیده می‌شود. مثلاً در مسیر مشایه موکب‌های زیادی از حله و بصره علم می‌شوند یا از خیلی جاهای دیگر عراق. بدون اغراق عرض می‌کنم که موکب‌دارها و عراقی‌ها ۱۱ ماه سال را کار می‌کنند تا اربعین برسد و بتوانند در این ماه نذر بدهند و به زوار خدمت کنند.

یک آقایی که در همین سال‌هایی که در مراسم اربعین شرکت کردم با او آشنا شدم، ساکن سوئد است. البته اصالتاً عراقی است و ۴۱ سال پیش به سوئد مهاجرت کرد. این آقا خانه‌ای در عراق خریده و آن را برای زائران اربعینی آماده کرده؛ هر سال اربعین خودش را به کربلا می‌رساند تا به زوار خدمت کند. راستش پای محبت امام حسین (ع) که به میان می‌آید، همه معادله‌ها عوض می‌شود و این همان اتحادی که خدمتتان عارض شدم.

من امسال قصد رفتن به کربلا را نداشتم و همین‌طور که می‌بیند الان که کمتر از ۱۰ ساعت تا اربعین زمان باقی‌مانده، ایران هستم و در خدمت شما. اما به کرم امام حسین (ع) بعد از ظهر اربعین عازم هستم و برای یک مراسم عزاداری در کربلا دعوت شدم که به یاد همه جامانده‌های اربعینی، وقتی چشمم به قبه اباعبدالله بیافتد، مداحی که ورد زبانم خواهد بود این شعر است: «دنیا به چه دردی می‌خوره وقتی نمیتونم بی‌ام حرم زیارت؟!»

یک توصیه هم از من به عنوان کوچک‌ترین و کمترین نوکر اباعبدالله: بیایید به یاد سال‌های قبل که هرکس به سفر کربلا مشرف می‌شد التماس دعا داشتیم، همان رویه را ادامه دهیم نه چیزهایی که الان زیاد در فضای مجازی دیده می‌شود و از مشرف شدن کسی به این سفر عاشقانه ناراحت می‌شویم و این ناراحتی را بروز می‌دهیم.»

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 11 =